حمیجانم، طعم و حس و بوی تو در وجودم بدون شعار رخنه کرده است، چون مکیدمش و من رو سرشار کرده است، هرچی بیشتر نباشی من بیشتر عاشق میشوم!
چندماه باقی مانده است؟ بشماریم!
این وسط کرونا آمد و زد همه برنامهها رو شکل دیگری بخشید، اما تک اتاقمون در چندصد متری اقیانوس آماده است، پنجرهایی که هوایش خالص از اکسیژن دریاست، از قطب جنون و جنوبگان سرچشمه میگیرد و مستقیم به تن عور من و تو پشت پنجره میخورد و کرکهای طلایی پوست تورو نوازش میکند و به صورت من و ته ریشهای عرق کرده زمختم میخورد و بوی توتون سیگار و الکل را ازش برمیدارد و در اتاق کوچکمون میچرخد و به سقفش که چوبهایی از سرزمین سیبیری است میچسپاند!
ببین تمام دنیا در همین اتاق من و تو خلاصه میشود، از جنوبگان تا شمالگان.
از قطب جنوب تا سیبیری. دیدی دنیا چه کوچیک است، تمامش در اتاق کوچک من و تو خلاصه میشود. همین.